★★★ باژبود ★★★

★★★ ادب و عرفان و هنر ★★★

★★★ باژبود ★★★

★★★ ادب و عرفان و هنر ★★★

◆◆◆ اللهم صل علی محمد و آل محمد ◆◆◆

سلام علیکم ؛
در روز و روزگارانی که انسان دچار نسیان گشته و آنسان بودن خود را از یاد برده است ، ما کمر همت بسته ایم که فرایادش بیاوریم که از کجا آمده ایم ؟ در کجا هستیم ؟ و به کجا خواهیم رفت ؟
در ادامه این راه سهل و ممتنع از جان و دل ، پذیرای گوهر نقدتان می باشیم .

" دعاگوی وجود شریفتان : مجید شجاعی ؛ مدیر سایت باژبود "

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

••• بسم الله الرحمن الرحیم •••

طالب حضرت حق جل و علا را شایسته آنست که چون عزم برخوابیدن نماید ، محاسبه اعمال و افعال و حرکات و سکنات صادره از خود را از بیدار شدن شب سابق ، تا آن زمان تمام و کمال نموده، و از معاصى و اعمال ناشایسته واقعه از خود پشیمان شده ، و توبه حقیقى نموده ، و عزم بر آنکه ان شاء الله در ما بعد بنماید ، و متذکر شود که ( (النوم اخ الموت) ) ، (خواب برادر مرگ است) و ( (الله یتوفى الانفس حین موتها و التى لم تمت فى منامها) ) ، (خداوند جانها را به هنگام مرگ مى گیرد ، جان زندگان را نیز بهنگام خواب مى گیرد ... )  

تجدید عهد به ایمان و شهادتین و عقاید حقه نموده با طهارت رو به قبله ( (کما یجعل المیت فى قبره) ) (بدان سانى که میت را در قبر مى نهند. ) به نام خدا استراحت نموده و به مقتضاى آیه شریفه در مقام تسلیم روح خود به حضرت دوست جل و علا بر آمده ، بگوید:

این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست // روزى رخش ببینم و تسلیم وى کنم

مشغول به توجه به حضرت حق جل و علا و تسلیم خود به او شده تا او را خواب بر باید و ملتفت آن باشد ، که چون خواب رود به شراشر وجودش ، از روح و بدن، در قبه قدرت حضرت حق جل و علا خواهد بود به حدى که حتى از خود غافل و بى شعور مى شود و اگر اعاده روح به بدن نفرماید ، موت حقیقى خواهد بود. چنانکه در آیه شریفه مى فرماید:

( (... فیمسک التى قضى علیها الموت و یرسل الاخرى الى اجل مسمى) )

آنرا که اجل او فرارسیده است نگه مى دارد ، و روح آن را که باید زنده بماند، تا وقت معین به دنیا مى فرستد)

چه بسیار کسانى که خوابیدند و بیدار نشده تا روز قیامت سربرنداشتند. پس امید برگشتن به دنیا ، دوباره نداشته باشد مگر به تفضل جدیدى از حضرت حق جل و علا به برگردانیدن روح او را به بدن به لسان حال وقال: ( (رب ارجعون لعلى اعمل صالحا فیما ترکت) ) ، (پروردگارا! باز گردانم شاید در این فرصت باقى مانده کار شایسته اى کنم). بگوید.

لهذا، چون از خواب برخیزد، اولا: متذکر نعمت اعاده روح که بمنزله حیات تازه ایست از از حضرت حق جل و علا شده حمد و شکر الهى بر این نعمت چنانکه فرموده سجده شکرى بر این نعمت ، چنانکه حضرت پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود، ادا نموده ، ملتفت آن شود که چندین هزارها ، این خواهش را از او در خواست نموده و بغیر از ( (کلا انها کلمة هوقائلها... ) ) ( نه چنین است این فقط حرف است ) جوابى نشنیده اند ، کمال مرحمت از حضرت حق جل و علا درباره او شده که خواهش او را اجابت فرموده، و او را دوباره به دنیا ارجاع فرموده ، این حیات تازه را غنیمت شمرده و کمال همت بر آن گماره که ان شاء الله تعالى تجارت رابحه نموده که براى دفعه دیگر که به این سفر رود، او را مدد حیات ابدى بوده باشد.  

پوشیده نباد بر طالب حضرت حق جل و علا که علاوه بر اینکه سایر اشیاء و موجوادت ، غیر از حضرت حق جل و علا در معرض فنا وزوال است و لهذا شایسته مطلوبیت ندارد ، ممکن بما هو ممکن را هیچ موجودى نافع و مفید نیست جز حضرت حق جل و علا ؛ چه هر آنچه فرض کنى غیر او ، چون ممکن است، محتاج است من جمیع الجهات به حضرت او جل و علا و در قبضه قدرت اوست جل و علا و لهذا هیچ موجودى غیر از او نه در زمین و نه در آسمان و نه در دنیا و نه در آخرت ، شایسته مطلوبیت براى شخص عاقل و دانا ندارد جز حضرت او جل و علا و اگر فرض شود که شخص عاقل ، چیزى غیر از او طلب نماید ، پس بالضرورة و الیقین مطلوب بالذات نخواهد بود ، بلکه مطلوب بالغیر خواهد بود مانند مطلوبیت دین و ایمان و آخرت و محبت و معرفت او جل و علا و دوست او چون پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم و ائمه هدى علیهم السلام و رضا و تسلیم و سایر اخلاق محموده و ملکات پسندیده ، که محبوبیت و مطلوبیت و مفید بودن آنها به اعتبار اضافه به حضرت اوست جل و علا نه بالذات و فى نفسه.

لهذا ، شایسته براى عاقل چنان است که صرف نظر و همت طلب از جمیع اشیاء غیر از او نموده و به مقتضاى ( (قل الله ثم ذرهم) ) ، همت طلب را، منحصر در او نموده و او را بذاته و بنفسه قرار داده ، بگوید :

ما از تو نداریم بغیر از تو تمنا // حلوا به کسى ده که محبت نچشیده.

دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را !

پس غنیمتى را در این حیات تازه جز از طلب جل و علا منظور نداشته باشد و در تمام آنات و لحظات و حرکات و سکنات نظر به او جل و علا داشته و او را حاضر و ناظر در جمیع اوقات بداند ، تا وقت خوابیدن در شب آینده و هکذا و از این بیان معلوم شد که قبیح ترین قبائح براى چنین کسى ، صرف همت نمودن است به ( (مشتهیات) ) و ( (مستلذات) ) و امور معاش خود مانند بطن و فرج و غیر ذالک. و لذا شایسته است بالمره غفلت از امور مزبوره و به هیچ وجه التفات به امورات مذکوره ننماید و اگر من باب ضعف نفس ، قهرا التفات به امورات مزبوره بشود ، چون نه از او نه از غیر او جز از حضرت حق جل و علا کارى برنمى آید ، پس امورات خود را تسلیم و تفویض به حضرت او جل و علا بنماید.

به جد و جهد چو کارى نمى رود از پیش // به کردگار رها کرده به مصالح خویش.

بربنده بندگیست و روزى و سایر مصالح او بر عهده آقاى اوست و اقبح قبایح دست برداشتن از 

پس لازم و واجب بر طالب حق کمال اهتمام است در اطاعت و 

بندگى و رفتن به حضور و دربار او جل و علا به کمال شوق و تضرع و تذلل و ابتهال و چون توجه به حضرت او به قلب است. و حضور و ظهور و جلوه گاه او جل و علا قلب است ، بلکه در تمام موجودات مظهرى و مجلائى اتم واکمل از قلب مومن براى او جل و علا نیست که :

( (لا یسعنى ارضى و لاسمائى بل یسعنى قلب عبدى المومن) )

(زمین و آسمان قدرت پذیرش مرا ندارند ، ولى قلب بنده با ایمان گنجایش پذیرش مرا دارد).

آسمان بار امانت نتوانست کشید // قرعه فال به نام من دیوانه زدند .

( (انا عرضنا الامانة على السموات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و حملها الانسان... ) ) 

(ما امانت (ولایت) را بر آسمانها و زمین عرضه کردیم توان پذیرش نداشتند ، انسان این امانت را پذیرفت)

کمال اهتمام طالب بعد از توجه به حضرت حق جل و علا که تعبیر از آن به ذکر میشود ، معرفت قلب و نفس است که تعبیر مى شود ، به تفکر در نفس که :

( (من عرف نفسه فقد عرف ربه) ) ، (هر که خود را شناخت رب خود را شناخته است).

( (و فى انفسکم افلا تبصرون و آیاتنا فى الافاق وفى النفسهم حتى یتبین لهم انه الحق) ) ، (ما نشانه هاى خود را در هر سوئى از جهان و در جان هاى ایشان مى نمائیم تا حق بر آنها روشن گردد).

لهذا ، طالب حق را به غیر از دل و دلبر ، کارى نیست. بلى من باب المقدمه بر او لازم است تطهیر و تنظیف قلب از ( (ارجاس) ) و ( (انجاس) ) ، که مقصود اخلاق رذیله بوده باشد ، بلکه از ما سوى حق جل و علا که تعبیر از آن مى شود به تخلیه و آرایش قلب و صیقل دادن آنست به اطاعات و عبارات و صفات حسنه و اخلاق کریمه تا قابلیت ظهور و حضرت حق جل و علا را بیاید که تعبیر از آن مى شود ((تجلیه) ) و ( (تحلیه) ) ؛

( (انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا) ) ، 

( ( اراده خدا بر این قرار گرفت که پلیدى را از شما اهل بیت بدور دارد و شما را پاک گرداند (تا الگوى انسانها باشید) ).

فدایت ! اگر عمل کنى ، همین قدر بس است ، و اگر عاملى نباشد ، درد و غصه در دل باشد ، بهتر از آنست که ( (عبث) ) اظهار کند ، و کسى گوش به درد دل او نکند. امید چنانست که در خلولت با حبیب ، این روسیاه در گاه اله را فراموش نکرده و اظهار شوق مندى این روسیاه را به دربار منیع او جل و علا بنماید.

■ التماس دعا و اندیشه از همه ی شما عزیزان داریم ، مجید شجاعی ، ربیع سنه ی 1396 هجری شمسی ، زنجان .

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۶/۰۱/۱۱
مجید شجاعی

نظرات  (۱)

سلام باتشکر ازشما برای این کار خوبتان ممنونیم 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی